اولین چیزی که در خدمت به شما یاد میدهند جدای از شیوه صحیح آنکادر تخت و رعایت «سیمای صالحین» و… آشنایی با این عبارت است: «درجه که مال آبگرمکنه!» (البته من حتمن در یک پست به تفضیل در مورد عبارات و اصطلاحات خدمت خاهم نوشت.) از جهاتی این عبارت کاملن صحیح و از جهاتی کاملن چرت است. شخصن خیلی از سرهنگهایی را دیدم که اگر مثلن جای آنها یک زیرلیوانی سخنگو را فرض میکردیم، حضور زیرلیوانی بسیار منطقیتر میآمد. اما در کنار تمام درجات و سلسله مراتب نظامی یک جایگاه است که فیالواقع خارج از چارت سازمانی نظامی است و آن ستوانیک است!
از ابتدای خدمت «مقدس» سربازی با درجات و سلسله مراتب مختلفی برخورد داشتم. گروهبانهای جوگیر، ستوان سههای تازه افسر شده، سروانهای در حسرت سرگردی و… اما هیچکدامشان برای من ستوان یک نمیشوند. بدون استثناء عمدهی این ستوان یکها دور سرشان هاله دارند. که حالا بنا به دلایل مختلف اعم از مصرف انرژی یا روشن ماندن اتاق هنگام استراحت در شب هالههایشان را خاموش میکنند یا درجه روشناییشان روی Auto میگذارند. حتی یکبار که سرزده وارد اتاق یکی از افسران ستوانیک شدم داشت هالهاش را دستمال میکشید و از دیدن من کمی هول شد و سریع خاموشش کرد.
بیشتر آزادیها، بیشتر رفاقتها، بیشتر مرامها حتی بیشتر اجازههای پیچاندن، توسط ستوانیک ها صورت میگیره. حتی بدون اغراق شاید بتوانم با کمی کلنجار ذهنی تمام بیشترهای جملات قبل را تبدیل به تمام بکنم. حتا چند ماه پیش که یک جابجایی در محل خدمتم اتفاق افتاده بود و افسری که به من معرفی شده بود بسیار انسان شریف و خوبی بود درجهاش ستوان دو بود؛ اصن نمی توانستم تحمل کنم آخه مگه چطور میشه انسان به این شریفی ستوان دو باشه؟ چندین صبح به خوبی یادم هست وقتی از خاب بلند میشدم و داشتم دستم را با آخرین قدرت روی ساعت کنار تختم میزدم وسط فعلِ فرودِ دست، به این فکر میکردم «آخه، چرا؟» تا اینکه بعد از شش روز از ماندن در آنجا متوجه شدم ترفیعش آمد و ستوان یک شد.
کم کم در آستانه ثبت این موضوع در قالب یک «اصل» هستم. در پایین تصویر واقعی یک ستوان یک در عالم معنا را برایتان آوردهام. «سیمای صالحین» ایشان نیز مرا هم مورد تحسین قرار داد.
ذیلنامه یکم: FYI من اُملتنامه را فراموش نکردهام و از هر زمان دیگر بیشتر در قلبم شُرشُر جریان دارد.